پارت صد و چهل و دوم

زمان ارسال : ۱۲ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 4 دقیقه




معصومه شالاپی توی صورت خودش کوبید. رنگ از روی فاطمه رفت! صدای ضربات دست معصومه که تکرار شد و پای ائمه‌ را وسط کشید، فاطمه به آرامی سرش تشر زد:
-چه خبره؟ الان همه بیدار می‌شن. حواست به شیدا هست؟
زن کمی خودداری کرد. اما دوتایی توی شکم امیرطاها رفتند:
-کی کله‌ی صبح دکتر اومده که تشخیص داده و رفته؟ مگه الکیه؟ تازه دیروز بچه رفته بیمارستان.
رگ‌های تنش گرم شد.‌ نفس

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • مریم گلی

    00

    انشاالله با دعای مادرها حال دانیال خوب بشه و طاها از این دلواپسی بیرون بیاد ،ممنونم نویسنده جان

    ۲ هفته پیش
  • الهه محمدی | نویسنده رمان

    الهی آمین. ممنونم از همراهی‌تون

    ۱ هفته پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.