پارت سی و پنجم :

کارم که تمام شد بلند شدم
ارباب خواب بود
در خواب که نگاهش میکردی همان مرد نبود
جدیت و اخمش را داشت ولی مهربان به نظر میرسید
زخم های پشتش همه یا چاقو بودند یا تیر
انگار جنگ رفته بود
شنیده بودم حتی یک نفر هم جرعت ورود به مرز های اورا نداشت
شکارچی و قاچاقچی هم دست خودش بود نه ماموران
نفسم را بیرون فرستادم
پتو را ارام رویش کشیدم
با اینکه خیلی بدی دیده ب

مطالعه‌ی این پارت کمتر از ۲ دقیقه زمان میبرد.

این پارت ۶۰ روز پیش تقدیم شما شده است.

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.