سایه ی من جلد سوم به قلم زهرا باقری
پارت سی و چهارم
زمان ارسال : ۱۸ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 7 دقیقه
- باورم نمیشه به این روز افتادیم...
- چرا؟ مگه خودت نگفتی بیایم اینجا؟ حالا تحویل بگیر!
با گفتن این حرف مینا حین سعیش برای بالا رفتن از دیوار چرخید و بهم چشمغره رفت، بعدم بدون هیچ حرفی دوباره روشو برگردوند و تلاش کرد از دیوار بره بالا.
برخلاف تراسمون دیوار پارکینگ هیچ جای دست یا پایی نداشت، کاملاً صاف بود و برای بالا رفتن حتماً باید یکی کمک میکرد. و از اونجاییکه من در