سایه ی من جلد سوم به قلم زهرا باقری
پارت سی و سوم
زمان ارسال : ۲۱ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 6 دقیقه
تو موقعیتی بودیم که دیگه حتی اهمیتی نمیدادم که اگه بدشانسی بیاریم و همسایهها مارو رو تو اون وضعیت ببینن چه فکری میکنن. تنها هدفم در اون لحظه این بود که دوتایی از خونه خارج بشیم و تا وقتی سیاوش باهامون نیست برنگردیم!
- نگران نباش، بقیهشو میتونم راحت برم، حالا تو بیا!
درحالی که از تراس خم شده بودم و با ترس به مینا نگاه میکردم سعی کردم به روی خودم نیارم که تا حد مرگ نگرانش بو