پارت چهل و چهارم

زمان ارسال : ۵۶ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 7 دقیقه

موهایش آشفته بر پیشانی ریخته و چشمانش چون دو تیله‌ی آتش گرفته گشته بودند. سوی مرد دوید و سعی کرد عقب برانتش اما فایده‌ای نداشت، گویی قدرتش همچون گرگی درنده گشته بود؛ آب دهانش از اطراف شُره کرده و بر پیرهن سرمه‌ای رنگ پیرزن می‌ریخت. نبات گیج گشته و تنها می‌گریست. همسایگان که گویی از سر و صدا بیدار گشته بودند، گرد حیاط جمع شده و هر یک چیزی زیرلب پچ‌پچ می‌کردند. نبات فانوسی برداشته و شت

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • اسرا

    00

    جرابیماریش دیرپیداشد🙏

    ۳ هفته پیش
  • فاطمه علی آبادی | نویسنده رمان

    معمولاً بیشتر از ۴۰ روز طول می‌کشه علائمش ظاهر بشه، به اصطلاح دوره کمونش طولانیه.

    ۳ هفته پیش
  • نیلوفر آبی

    00

    خیلی بد شد طفلی صدرا

    ۲ ماه پیش
  • فاطمه ❤️

    00

    آخه چرا 😭گلبم شکست 💔

    ۲ ماه پیش
  • نهال

    10

    عزیزم صدرااااا😔

    ۲ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.