پارت هفتاد و دوم

زمان ارسال : ۲۹۶ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 5 دقیقه

منتظر جوابم نماند، جلو رفت و با گذشتن از میان زن‌ها، خطاب به مرد صندوق‌دار گفت:
- دوتا ساندویچ سرد بدید به ما، ممنون.
مرد سر تکان داد و با اشاره‌ای به انتهای سالن، به یکی از کارگرها درخواستمان را انتقال داد و دو زن دیگر هم در حالی که به بحث‌شان ادامه‌ می‌دادند از او خ

رمان تمام شده است و به درخواست نویسنده به علت چاپ، امکان مطالعه آن وجود ندارد


اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • ملیکا

    10

    این نظر ممکن است داستان رمان را لو داده باشد

  • مریم دولتیاری | نویسنده رمان

    اسپویل نکنم که...

    ۱۰ ماه پیش
  • اسرا

    00

    بااحتیاط خوب عکس زن زیادچاپ نکردن زدن به دردیواربعدتاحالاکمندشماره تلفنش به چندنفرداد

    ۱۰ ماه پیش
  • مریم دولتیاری | نویسنده رمان

    آره در این مورد حق با شماست😁

    ۱۰ ماه پیش
  • اسرا

    00

    وقتی یکی دیگه تونست بعنوان قاتل کندیعنی خیلی باهوش قدرتمندچراخودشون تودردسرمیندازن

    ۱۰ ماه پیش
  • مریم دولتیاری | نویسنده رمان

    خب هیچ کاری نکنه کمند؟ وقتی خواهرش‌رو کشتن؟

    ۱۰ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.