شدو به قلم ملیکا کمانی
پارت هفتاد و هفتم :
***
سال 1401
ترس را ته وجودش احساس میکند و دلش از اضطراب پیچ میزند. قبل از آمدن هم میدانست او دراکولاست، همان قاتل شبهای تهران، اصلا برای همین آمده است؛ اما شنیدنش از زبان خود مرد حال دیگری دارد. با اینحال سعی میکند چیزی به روی خود نیا ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
شیرین هستم
00رومان جالبیه آدمو بدنبال خوش مبره