تکه هایم برنمی گردند... به قلم آستاتیرا عزتیان
پارت یازده
زمان ارسال : ۲۹۱ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 12 دقیقه
***
- اگه میخوای من یکی از رفیقهام وکیل، توی کارهای طلاقت کمکت میکنه.
- باشه مرسی. لطف کن شمارش رو بده.
- بعد شام بهت میدم، کارتش توی ماشین.
خیره به گفتوگوی آن دو گفتم:
- احسان؟ دوغ رو میدی؟
بدون اینکه نگاهم کند پارچ دوغ را به سمتم نزدیک کرد تا خودم بر دارم. به شهلا که با اشتها غذا میخورد خیره شدم. این شهلا مگر نمیگفت شام نمیخورد؟! نگاه کلافهام را به گل ه