پارت نود و پنجم :

با دیدن پارس سفید و فردی که کنار آن ایستاده بود ،تمام وجودم ذوب شد ،قدم هایم نای بلند شدن نداشتند ،بالا و پایین شدن قفسه سینه ام را به خوبی حس می کردم ،از اضطراب، از هیجان ،از حس هایی که قالب درست و خوانایی نداشتند ،شیدا که کمی جلو رفته بود ،بازگشت :
_ چی شده سوگل ،حالت خوبه ؟
دستم را مشت کردم و با اخمی درهم به آرمان زل زدم ،شیدا رد نگاهم را گرفت.
_ سوگل اون آقا رو می شناسی ؟ اتفا

مطالعه‌ی این پارت کمتر از ۴ دقیقه زمان میبرد.

این پارت ۸۷ روز پیش تقدیم شما شده است.

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.