سبوی شکسته به قلم زینب اسماعیلی
پارت نود و ششم :
_ خواهش می کنم سوگل ،این آب رو بخور ،داری میلرزی ،حالت اصلا خوب نیست ،این همه خودت رو اذیت نکن .
بطری اب را از دستش گرفتم و کمی نوشیدم ارمان که حال مرا اینگونه می دید ،زیر لب با خود حرف می زد ،احساس کردم که خود را سرزنش می کند .کمی که ارام شدم ،آرمان ماشین را به حرکت در آورد .بی هدف در شهر می گشت ،دیگر نه من حرفی میزدم و نه او جرات بیان حرفی داشت .
_ من باید برگردم خونه ،الان مادرم نگرا
مطالعهی این پارت کمتر از ۴ دقیقه زمان میبرد.
این پارت ۸۰ روز پیش تقدیم شما شده است.
اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.