پارت سوم

زمان ارسال : ۳۳ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 5 دقیقه

نهال بی‌اختیار لبانش را چین داد و کلمات را با خشم به بیرون پرتاب کرد:
- من داستان نمیگم! من دو سال و هفت ماه و بیست روزه که دارم با یه عذاب دست و پنجه نرم می‌کنم! من ثانیه به ثانیه‌ی اون... اون صحنه‌ی وحشتناک رو هرروز و هرشب توی ذهنم تکرار می‌کنم!
انگشت اشاره‌اش را با عصبانیت سوی مریم نشانه گرفت.
- تو... نمی‌تونی به وحشتی که سلول به سلول بدنم رو گرفته بگی داستان! نمی‌تونی به بختک

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • نفس

    00

    واضح تر بنویس ادم گیج میشه

    ۳ هفته پیش
  • سنا فرخی | نویسنده رمان

    عزیزم منظورتون چیه؟ شما توی پارت سه نظر دادید شاید اگر پارتهای بیشتری رو بخونید براتون واضح‌تر باشه!🤔

    ۳ هفته پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.