خیال گلستان به قلم ساناز لرکی
پارت بیست و سوم
زمان ارسال : ۱۰ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 5 دقیقه
چند روز بعدی با آرامش سپری شد. به کمی استراحت نیاز داشت تا خودش را بازیابد. بر خواست دلش فائق آمد و هر بار که مهرداد برای سر زدن آمد، پایین نرفت. در اتاق طبقهی بالا ماند و خودش را به کاری سرگرم کرد. هنوز یک ماه نشده حال خودش را باز یافت و در ماه دوم آنقدر سرپا شد که بتواند به محقق کردن رویاهایش بیندیشد. بیشتر کار میکرد و اغلب رویا میبافت. دقیقا در بنبست محض گیر افتاده بود و نمی
اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.
ساناز لرکی | نویسنده رمان
❤️❤️
۱ هفته پیشعلیرضا
۲۷ ساله 00خانم لرکی من پارت هارو با سکه دارم میخونم چرا پارت های قبلی رو که سکه پرداخت کردم و خوندم رو دوباره میخوام بخونم برام باز نمیشه و باید بازم سکه پرداخت کنم؟؟؟؟
۱ هفته پیشساناز لرکی | نویسنده رمان
سلام وقت به خیر سکه ۲۴ساعت باز میکنه
۱ هفته پیشعلیرضا
۲۷ ساله 00عاااالی
۱ هفته پیش
نسترن
00خیلی زیبا بود😘