پارت هجده :

چشم که گشود در بیمارستان بود. صدای جر و بحث مهری‌جان و مهرداد می‌آمد که شبیه پچ‌پچ بود.
- طفل معصوم رو می‌خوای ول کنی، کجا بری؟!
- کلی مهمون منتظر منن؛ عاقد اومده، اون دختر بیچاره صدبار زنگ زده.
- چه ‌قدرم که اون دختره‌ی ورپریده بی‌چاره‌ست!
- دیدی که دکتر گفت خطر رفع شده، دیگه موندمون فایده نداره.
- خطر رفع شده! دختره سکته کرده، یعنی سکته‌ش دادی! به خدا تن آقاجونت توو

مطالعه‌ی این پارت حدودا ۴ دقیقه زمان میبرد.

این پارت ۱۱۲ روز پیش تقدیم شما شده است.

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • پرنیا

    00

    چرا یه مرد باید انقد پررو باشه،زندگی خوبی برای خودشو دخترش فرهام کن و گورتو گم کن

    ۱ ماه پیش
  • مامان آیین

    00

    حتی اگه یه روز مهرداد پشیمون شه هم بی فایده هست،،، بقول پرنیان این سبو بشکسته و این پیمانه ریخته

    ۳ ماه پیش
  • نرگس

    10

    خیلی خوبه

    ۴ ماه پیش
  • انا

    10

    مطمئنم یه روز مهرداد پشیمون میشه

    ۴ ماه پیش
  • سهراب

    10

    چقدر یه آدم می تونه پر رو باشه اگه سر سوزنی برای پرنیان ارزش قائل بود یا حداقل عذاب وجدان داشت باید حضانت بچه رو بهش می سپرد تا بره دنبال زندگیش ولی اینو هم ازش دریغ کرد مرتیکه بیشعور

    ۴ ماه پیش
  • نسترن

    10

    فردی که اینجوری به همسرش پشت کنه قطعا جایی شکست میخوره

    ۴ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.