پارت چهارده

زمان ارسال : ۲۵ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 4 دقیقه

پریماه داشت با تلفن حرف می‌زد و شرایط پیش آمده را توضیح می‌داد. ظاهرا کسی نگرانش شده بود، ساعت چهار صبح زن بیچاره را زا به -راه کرده بود. بالاخره وقتی پرنیان پیاده شد، پریماه با دست اشاره کرد چمدان‌ها را می‌آورد و پرنیان می‌دانست چاره‌ای جز قبول لطفش ندارد. با قدم‌هایی کوتاه به سمت در بزرگ خانه‌ی‌ مهری‌جان رفت. دستش را روی زنگ گذاشت، اما در فشار دادن مکث کرد. تمام کارهایش در لفافه-ی

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • سمانه

    ۴۲ ساله 00

    این نظر ممکن است داستان رمان را لو داده باشد

  • نهال

    00

    اخه چرا ایقد این تیکه یخ و دوست داری پرنیان.واقعا درک نمیکنم.

    ۴ هفته پیش
  • م.ر

    00

    آخه آدم چقدر نامرد😖

    ۴ هفته پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.