پارت سیزده

زمان ارسال : ۲ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 5 دقیقه

آرام از جا بلند شد. کتاب‌ها و لباس‌های نازی را بی‌سروصدا جمع کرد و بعد به اتاق خودشان رفت. نمی‌توانست همه‌ی وسایلش را جمع کند. بعدها وقت می‌کرد بیاید و بقیه‌ی وسایلش را بردارد. خوشبینانه فکر کرد شاید هم مهرداد که بیدار شد، دلتنگ‌شان شود. خودش هم می‌دانست این خیال واهی است. وسایل را به زحمت به طبقه‌ی پایین برد و به پریماه زنگ زد. زن بیچاره چهار صبح کاملا خواب‌آلود بود، اما وقتی پرنیا

43
4,869 تعداد بازدید
28 تعداد نظر
14 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • م.ر

    00

    امیدوارم روزی برسه محکم باشه پرنیان

    ۲ روز پیش
  • نهال

    00

    طفلی چیقد گناه داره.انشالا روزی برسه که مهرداد به دست و پاش بیوفته و الناز بازتنهاش بذاره

    ۲ روز پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.