پارت دوازده :

اگر او نمی‌خواست مسؤلیت قبول کند قطعا یک نفر باید از دنیای کوچک دخترشان حمایت می‌کرد. مثل یک مادر رفتار کرد نه مثل یک زن. سر بلند نکرد. سکوت را نشکست و اعتراضی نکرد‌. سنگینی نگاه مهرداد را روی خودش حس می‌کرد، اما این ‌بار دلش برای توجه او غش نمی‌رفت. تمام دنیایش را روی سرش خراب کرده بودند و در زیر لایه‌ی ویرانه-های آن، حس جدیدی به نام تنفر می‌لولید و افسوس که این تنفر هنوز آغشته به عشق

مطالعه‌ی این پارت حدودا ۴ دقیقه زمان میبرد.

این پارت ۱۲۱ روز پیش تقدیم شما شده است.

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • مامان آیین

    00

    واقعا چطور میشه اینقدر معصوم بود !!!

    ۳ ماه پیش
  • فاطمه زهرا

    00

    اخی بمیرم واسه دل پرنیان

    ۳ ماه پیش
  • ساناز لرکی | نویسنده رمان

    الهی

    ۳ ماه پیش
  • پرنیان

    10

    خوب

    ۴ ماه پیش
  • ساناز لرکی | نویسنده رمان

    هم اسم پرنیانی😘

    ۴ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.