خیال گلستان به قلم ساناز لرکی
پارت سوم :
یکراست به طرف اتاق کارش دوید و آنقدر انرژی داشت که ظهر نشده پنج عروسکی که سفارش داشت را، به زیباترین شکل ممکن حاضر کرد. بعد از آن سراغ مهرههایش رفت.
چند مدل دستبند جدید درست کرد و به آرشیو زینتآلات کانالش افزود. کانال اینترنتیاش که او ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
فاطمه
00رمان خوبی هست