خیال گلستان به قلم ساناز لرکی
پارت چهارم :
پرنیان چای ریخته بود و کیک را در بشقاب جلویش گذاشته بود و تمام مدت منتظر یک سوال یا اشاره بود تا بگوید باردار است اما مهرداد چیزی نپرسیده بود و پرنیان خیلی زود فهمید که مهرداد میداند.
این سکوت شمایل ندانستن نبود. داشت تعلل میکرد یا شاید هم ت ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
زهرا
00قلمت ماندگار