پارت شصت و سوم :

به سمت درب ورودی مغاره رفتم که کرکره‌های مغازه شروع به پایین آمدن کردند.تک تک سلول‌هاین به لرزه افتادن.نفس‌هایم به شمارش افتاد.با تمام سرعت به سمت ورودی دویدم.صدای قدم‌های پسر فروشنده را شنیدم و با کشیده شدن دسته‌ی کیفم با تمام وجود جیغ زدم.کیفم را کشید و در دهانم کوبید.از برخورد کیفم با صورتم گیج شدم.جلوی چشمانم سیاهی رفت.روی زمین افتادم.خودم را عقب عقب کشیدم و او روبه رویم بر روی ز

مطالعه‌ی این پارت حدودا ۲ دقیقه زمان میبرد.

این پارت ۳۳۰ روز پیش تقدیم شما شده است.

رمان تاریکترین سایه فاطمه مهدیان دنیای رمان رمان تاریکترین سایه فاطمه مهدیان دنیای رمان رمان تاریکترین سایه فاطمه مهدیان دنیای رمان رمان تاریکترین سایه فاطمه مهدیان دنیای رمان

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • اسرا

    00

    نمیشه حالاکه تموم شده هفته۲پارت باشه خانم مهدیان 🙏💞

    ۶ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.