تاریکترین سایه به قلم فاطمه مهدیان
پارت شصت :
دستهی عکس از کیفش بیرون کشید.مشخص بود،عکسها بر روی تخت کالبدشکافی گرفته شدهاند.قسمتهای از شکم آنها به شکل نامنظمی برده شده و سپس به صورت ناشیانهای بخیه زده شده بود.گویی آنها را سلاخی کرده باشند.محتوای معدهام تا پشت لبهایم بالا آمد.دستم را جلوی دهانم گرفتم .خودم را به سطل گوشه اتاق رساندم.معدهام خالی بود و فقط زرد آب بالا آوردم. سایهای بر روی سرم افتاد.سر بلند کردم