پارت پنجاه و سوم :

فرشته کوسن پشت سرش را برداشت و به سمت آریا پرتاب کرد و گفت:
_حالا هر چی از بحث خارج نشیم.باید کمکش کنی از شوهرش جدا بشه.
آریا عقبگرد کرد و روی نزدیکترین صندلی به من نشست و دست راستش را روی چشم راستش قرار داد کمی کمرش را خم کرد و گفت :
_بله والاحضرت هر چی شما بگین.شما فقط امر کن.
وجود آریا در این شرایط باید برای من قوت قلبی می‌بود .لبخندی بر لب نشاندم و گفتم:
_معذرت می‌خوام.

مطالعه‌ی این پارت کمتر از ۳ دقیقه زمان میبرد.

این پارت ۳۴۶ روز پیش تقدیم شما شده است.

رمان تاریکترین سایه فاطمه مهدیان دنیای رمان رمان تاریکترین سایه فاطمه مهدیان دنیای رمان رمان تاریکترین سایه فاطمه مهدیان دنیای رمان رمان تاریکترین سایه فاطمه مهدیان دنیای رمان

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.