پارت شانزده

زمان ارسال : ۲۷ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 2 دقیقه

جا خورد وقتی دست‌های مردانه او از پشت دور گردنش پیچید و چانه‌اش را گذاشت روی سر او. ماهنوش ندیده می‌دانست بهنود است. عطرش را می‌شناخت. حرکاتش را از بر بود. این مدل از پشت در آغوش گرفتن فقط مختص او بود برای وقتی که زبان غرورش نمی‌چرخید به تشکر، اما می‌خواست خوش‌حالی‌اش را به ماهنوش نشان دهد. اگر به استقبال بهرخ نمی‌رفت، بهنود تا شب در همان حال بی‌قرارش می‌ماند. این را ماهنوش خیلی خوب

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.