عشق معکوس به قلم مرضیه نعمتی
پارت هجده
زمان ارسال : ۵۴ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 3 دقیقه
فصل 8
از شب عقد لادن سه روز میگذشت و من با مانی در قهر کامل بودم. نه جواب پیامکهایش را میدادم و نه تماس تلفنهایش. مادرم هم که متوجه ماجرا شده بود سعی داشت بین من و مانی را درست کند. روی تخت اتاقم نشسته و زانوانم را بغل زده بودم و مادرم در کنارم:
ـ مامان جون اون که از قصد این کارو نکرده.
ـ میدونست چقدر دوستش دارم. مخصوصاً این کارو کرد!
ـ به خدا خیلی ناراح
اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.
جانان
00عالیه