پارت نهم

زمان ارسال : ۳۵ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 4 دقیقه

فصل 4

پدرم که از در داخل آمد، با صدای بلند گفت:

ـ صاب خونه مهمون نمی‌‌خواین؟

از شنیدن صدایش آنقدر خوشحال شدم که هیجان زده از روی تختم پایین پریدم و به سمت در دویدم. با دیدنش فریاد شادی زدم و به آغوشش دویدم:

ـ سلام بابا!

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.