پارت ده

زمان ارسال : ۳۵ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 4 دقیقه

فصل5

در حال بررسی کمد لباسم با خودم فکر کردم: «چی بپوشم خوبه؟ اونا که دو تا پیرزن و پیرمردن. مهمونی خاصی‌‌ام نیست.» مانتوی مشکی ساده‌‌ام را برداشتم و با شال آبی پوشیدم و از اتاق بیرون آمدم. مادرم با دیدنم لبخند زد و گفت:

ـ حاضر شدی؟

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.