پارت پنجاه و ششم

زمان ارسال : ۳۶ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 5 دقیقه

آرش قدم برداشت و لحظاتی بعد، بهت‌زده و حیران به امیر نگاه می‌کرد که داخل باغ، روی صندلی فلزی و پشت میز گرد سفیدرنگ نشسته بود. مقابلش نشست. در فاصله‌ای نه‌چندان دور، چند مرد نگهبان و سگ‌های درشت‌هیکل ایستاده بودند. درختان سربه‌فلک کشیده و دیوارهای بلند، زیر آسمانی نارنجی و سرخ که رو به غروب می‌رفت... و دیگر هیچ‌چیز به چشم نمی‌خورد. نگاهش را از اطراف گرفت و سر تکان داد.
- حرف بزن ا


دانلود رمان عاشقانه زندگی را نمی بازم از صدیقه سادات محمدی (نگار) در دنیای رمان https://novelonline.ir دانلود رمان عاشقانه زندگی را نمی بازم از صدیقه سادات محمدی (نگار) در دنیای رمان https://novelonline.ir دانلود رمان عاشقانه زندگی را نمی بازم از صدیقه سادات محمدی (نگار) در دنیای رمان https://novelonline.ir دانلود رمان عاشقانه زندگی را نمی بازم از صدیقه سادات محمدی (نگار) در دنیای رمان https://novelonline.ir دانلود رمان عاشقانه زندگی را نمی بازم از صدیقه سادات محمدی (نگار) در دنیای رمان https://novelonline.ir

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • هدی

    00

    🩷

    ۱ ماه پیش
  • Zarnaz

    ۲۰ ساله 00

    یاخداااا قرار چه معامله ای کند؟ عالی بود مرسی نگار جونم ❤️💋

    ۱ ماه پیش
  • زهرا

    00

    یعنی چه معامله ای میخوادبکنه خدابهشون رحم کنه گیرچه ادمی افتادن

    ۱ ماه پیش
  • محیا

    00

    چی به سر امیر اورده !! سرلک امیرو تا دم مرگ برد!

    ۱ ماه پیش
  • پرنیا

    00

    دلمون برای الیاس میسوخت ولی نگو خیلی وقته گند زده نگه بجای سوگلیم یکی ازدخترا رو بده😟😟😥

    ۱ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.