پارت صد و بیست و سوم

زمان ارسال : ۶۸ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 2 دقیقه

اولین چیزی که متوجه شدم بوی‌ آزار دهنده‌ی الکل بود که باعث شد ناخودآگاه بینی‌ام را جمع کنم. چشم‌هایم را که باز کردم. نگاهم در چشم‌های کوروشِ بی قرار و دلواپس نشست. بالای سرم ایستاده بود، به محض دیدنم ابتدا لبخند روی لب‌هایش نقش بست ولی کم کم اخمی کمرنگ جای لبخند را روی چهره‌اش به تصرف خود درآورد.
- خوبی؟
سرم را به نرمی تکان دادم.
- بذار پرستار رو صدا بزنم.
همین را گفت و از

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.