پارت بیست :

از تصور اینکه مرد راننده با بلایی که سر کت و عینک و کمک فنر ماشینش اورده بودم مربوط به این خانه باشد یک خراب کردی ساره نثار خودم کردم و داخل خانه‌ شدم.
با دقت در را بستم. صدای صحبت از خانه‌ای می آمد که پیش رویم پله های سنگی و سفیدش نمایان شد. با کفش های جفت شده‌ای که از دیدن تعدادشان سرگیجه گرفتم و حس غریبه بودن به خوبی در من مشهود شد. چشم از کفش ها و گلدان های سرسبزِ روی هر پله گرفتم و ر

مطالعه‌ی این پارت کمتر از ۵ دقیقه زمان میبرد.

این پارت ۶۲ روز پیش تقدیم شما شده است.

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • فاطمه

    00

    بسیار عالی بود قلمت همیشه بدرخش نویسنده عزیز 🌹

    ۲ ماه پیش
  • عبدی

    00

    ممنون عزیزم،قلم شما رو خیلی دوست دارم،قلمتون پایدار

    ۲ ماه پیش
  • ستاره

    00

    خیییییییلی قشنگ بودامروزخوندمش ومشتاقانه منتظر بقیه ش هستم...دست نویسنده مهربون وعزیز طلا...💐💐💐

    ۲ ماه پیش
  • Aa

    00

    👏👏👏🙏🌺

    ۲ ماه پیش
  • مریم

    00

    🤭🤭

    ۲ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.