پارت ده :

راز طبقه‌ی زیرین
حالا آقای کوئین که تنها مانده بود لباسش را مرتب کرد و با قدم‌های تند به سمت اتاق غذا خوری‌اش رفت. جک کوئین در انتهای میز نشسته بود و انتظار برادرش را می‌کشید. آقای کوئین بدون هیچ حرفی مقابلش نشست که جک با تمسخر گفت:
- منو ببخش که در وقت شام بی دعوت مزاحمت شدم برادر کوچولو!
آقای کوئین در کمال آرامش دستمالش را بر روی یقه‌اش تنظیم کرد و گفت:
- یه ضرب المثل هس

مطالعه‌ی این پارت حدودا ۱۰ دقیقه زمان میبرد.

این پارت ۳۸۵ روز پیش تقدیم شما شده است.

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • ایلما

    00

    جک از برادرش زرنگ ترنیس قطعافقط حس خون آشام بودنش که اونومتفاوت کرده ویجورایی البته به لطف ملکه سرخ پوش

    ۱۲ ماه پیش
  • آزاده دریکوندی | نویسنده رمان

    اصلا هم زرنگ تر نیست✌️ چارلی عشقه😍

    ۱۲ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.