پارت نهم

زمان ارسال : ۲۶۰ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 7 دقیقه

زبرا ها


آقای چارلی کوئین که حالش کاملا خوب شده بود، برخاست و مقابل آینه‌ی روی دیوار ایستاد. دارو به اندازه‌ای قوی بود که هیچ آثاری از آن زخم‌ها که بر اثر خارش به وجود آمده بودند؛ باقی نگذاشته بود. به همین دلیل شروع به رجز خوانی کرد:

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید