پارت بیست و سوم

زمان ارسال : ۵۴ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 2 دقیقه

_دورتادور روستارو از ، وجب به وجب مرزو نگهبان بزارین
حتی نمیخوام پشه رد بشه
نگهبان های جدید داوطلب شدن رو سوا کنین جوونا و خونه دار هارو میبریم عمارت همه نگهبان های خودمون که خبرن میفرستیم مرز
یک نصف شب بود
خسته بودم ولی نمیتوانستم ول کنم
پارسال همین موقع چند نفر کشته شده بودند
مردم روستا غارت شده بودند
زنم با نگهبان خانه ام فرار کرده بود
اشتباهم این بو

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • Fatemeh

    10

    خیلی رمان جذابیه آخ چکاوک چه بی گناه براش حکم بریده

    ۲ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.