سبوی شکسته به قلم زینب اسماعیلی
پارت هشتاد و پنجم :
دل کندن از اولین احساسی که تجربه کرده بودم ،اصلاً کار راحتی نبود اما شرایط به گونهای رقم خورده بود که دیگر نمیتوانستم بمانم . روزها میگذشت و من اصلاً علاقه ای به بازگشت دوباره به دانشگاه نداشتم .ترم اول تمام شده بود و تعطیلی بین دو ترم را می گذراندم .صبح زود از خواب بیدار شدم و به اجبار برای گرفتن جواب درخواست انتقالیم دوباره قدم به جایی گذاشتم که میدانستم باز تمام خاطراتم با آرم
مطالعهی این پارت کمتر از ۵ دقیقه زمان میبرد.
این پارت ۱۰۱ روز پیش تقدیم شما شده است.
اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.