پارت هشتاد و چهارم :

_ یخ زدم میشه بیای بیرون ! .
آشفته و کلافه پنجره را پایین بردم :
_ میشه لطفاً بری نمی‌خوام باهات حرف بزنم .
پگاه در ماشین را باز کرد و رو به محمد گفت:
_ مگه نگفتم بهش نگو من گفتم .
محمد چیزی نگفت ‌.مستقیم داشت پگاه را نگاه می‌کرد، انگار که بار اولیست که او را می‌بیند .اوج خشم و انزجار توی چشمانم نسبت به پگاه زبانه می‌کشید زیر لب نالیدم :
_ به اون نگفتم تو گفتی .
پگاه ب

مطالعه‌ی این پارت حدودا ۲ دقیقه زمان میبرد.

این پارت ۱۰۰ روز پیش تقدیم شما شده است.

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.