پارت شانزده

زمان ارسال : ۳۰ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 2 دقیقه

_ای بابا...موهات خیلی حیف بودن! ولی اشکال نداره...کوتاه هم بهت میاد.
_ممنون.
نگاه نیوشا تازه سمت آرکا سوق پیدا کرد.
چشماش به یکباره برق افتاد و گفت:
_معرفی نمی کنی!؟
نفس عمیقی کشیدم و با مکث جواب دادم:
_آرکا...نامزدم.
_چییییییی! نامزدت؟
_آره.
_چه بی خبر دخترررررر...اصلا باورم نمیشه.
_خیلی یهویی شد دیگه.
و لبخند نمایشی و مضحکی ضمیمه حرفم کردم.
نیوش

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.