مردمک سفید به قلم سحر حاجیوند
پارت هفتاد و هفتم
زمان ارسال : ۲۰ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 4 دقیقه
سبحان همانطور نشسته به سمت من تنه چرخاند و جواب داد.
-تو چرا دلت واسه ما نمیسوزه. بذار بره یه مدت از دست اخم و تخماش خلاص شیم.
خانمبزرگ سقُلمهای به سبحان زد و حرفش را قطع کرد.
-های های… آقا سبحان، داری درمورد برادر ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
ساناز
00💚🤎🧡💛🩵💙💜