حافظه ی روشن آب به قلم رویا ملکی نسب
پارت صد
زمان ارسال : ۱۶ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 4 دقیقه
نگاه فرجام سرد و جدی به چشمان چمنی و نمناک از اشک لهراسب بود. فکر مهمانی های متنوع آن ها و قمار و معامله بر جان و عفت دیگران دیوانه اش می کرد. سخت بود تحمل این شیطان صفتان که در پی جاه و مقام و لذت های جسمانی بودند. چهره اش از تصور لوییزای هفتاد ساله در هم شد. نقش صورت بوتاکس شده اش... لبان پروتز و دندان های کامپوزیتش... موهای بلوند و تن لاغر با دست های لاغر و استخوانی و رگ های سبز و برجسته اش در
لطفا در نظرات خود از نوشتن در مورد تعداد پارت ها و یا کوتاه بودن پارت ها جدا خودداری کنید.
از توجه و درک شما سپاسگزاریم.