پارت چهارده

زمان ارسال : ۳۴ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 2 دقیقه

_ استرس دارم
_داشته باش. طبیعیه، ولی برو پیش مهمونات. اینجا هستی استرس‌تو به منم منتقل می‌کنی. بعد کل پذیراییمون به چوخ می‌ره.
_ مرسی از صراحت کلامت!
بعد دوباره خندید و به مانی پشت کرد.
_ اقبال، می‌گم همه پذیرایی شدن؟
مانی بلند‌ گفت:
_ ماهنوش برو بیرون. این بداقبال از تو استرسی‌تره. خواهش می‌کنم به چوخ نده این بچه رو.
ترکیب خوشحالی و استرس دوباره ادغام شدند. ب

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.