پارت دوازده

زمان ارسال : ۴۱ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 3 دقیقه

دلش یک دور شمسی دور خورشید چرخید و نور به همه جهتش تابید، اما شاکی گفت:
_ برو بچه... برو رد کارت. تو کوچیک‌تری، من باید حواسم به تو باشه، نه تو به من.
حواس بهنود آن‌جا نبود‌. فکرش انگار جایی دورتر جا مانده بود که حتی لبخند نصفه و نیمه‌اش هم بی‌روح بود‌. یک گیس او را گرفت و لبش را حالت بوسه روی آن می‌گذاشت زمزمه کرد:
_ کاری داشتی روی عماد حساب کن. بچهٔ خوبیه.
_ می‌آد امروز؟

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.