پارت یازده :

با نگاهی مضطرب او را در اتاق بهارک و پشت میز تحریر دید. رفت جلو. شناسنامهٔ بهرخ بود و بهارک و بهنود. همراه با کارت شناسایی و تعدادی مدرک هویتی دیگر. گوشی‌اش را از جیب مانتواش در آورد و بی‌صدا کرد. از پشت سرش به بهنود نگاه کرد. او هنوز در اتاق بهارک بود‌.
از شناسنامه و کارت ملی‌اش عکس گرفت و شتاب‌زده پرتش کرد روی بقیه اوراق هویتی‌شان‌.
کسی چهارپایه را از زیر پای غرورش کشید. غرورش

مطالعه‌ی این پارت کمتر از ۳ دقیقه زمان میبرد.

این پارت ۱۰۵ روز پیش تقدیم شما شده است.
نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.