رویای آشفته به قلم سمیه هرمزی
پارت شصت و هفتم :
دستش را از میان انگشتان او آزاد میکند.هر چه میکند نمیتواند مانع لرزش صدای بغضآلودش بشود.
-باشه دیگه.منکه مخالفت نکردم.حق داری تا کی بمونیم.
به اتاق میرود و در را محکم میکوبد.گریان خود را روی تخت میاندازد.مشت میکوبد.لعنت به او ،لعنت به عشق،اصلا لعنت به آن ماهیچهی به درد نخور درون قفسهی سینه.لعنت بر خودش که میان رهایی از اسارت ،اسیری عشق را برای خود رقم زده است.حال م
مطالعهی این پارت حدودا ۶ دقیقه زمان میبرد.
این پارت ۱۰۶ روز پیش تقدیم شما شده است.
اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.
سمیه هرمزی | نویسنده رمان
به امید خدا بتونم کمی پیش ببرم حتما زود زود پارت میگذارم اما متاسفانه عقب افتادم
۳ ماه پیشسحر
۳۴ ساله 10دمت گرم انصافا رمان به این قشنگی ارزش صبر کردن داره موفق باشی
۳ ماه پیشسمیه هرمزی | نویسنده رمان
ممنون ان شالله که بتونم تند تند بنویسمش
۳ ماه پیشسحر
۳۴ ساله 00موفق باشی عزیزم🤩🤩🤩
۳ ماه پیشگندم
00سلام سمیه جون مرسی ک برگشتی... خیلی دلم میخاد زودتر عاشقانه های کوروش و مهر رو ببینم
۳ ماه پیشسمیه هرمزی | نویسنده رمان
ان شالله که بتونم زودتر رمان رو پیش ببرم.نوشتنش به حاهایی رسیده که کمی سخت شده
۳ ماه پیشستاره
00کوروش توچه برزخی گیرکرده نه پای رفتن داره نه دل موندن❤️
۳ ماه پیشسمیه هرمزی | نویسنده رمان
واقعا تصمیم گیری برای کوروش تواین لحظه و موقعیت خیلی سخته
۳ ماه پیشنشمین
40عالی خیلی خوشحالم ک پارت گذاشتی بیصبرانه منتظر ادامه رمانم موفق باشی عزیز جان
۴ ماه پیشسمیه هرمزی | نویسنده رمان
ممنون از صبوریتون متاسفانه بد جوری عقب افتادم و برنامهم بهم ریخته.اما تمام سعیام رو میکنم وقفه ها طولانی نشه
۳ ماه پیشساناز
20💙💙💙
۴ ماه پیش
رزا
20وای انتظار کشیدن برای این رمان واقعا سخته خوش بر گشتی سمیه جون زود به زود رخ بنما خانن 🤗🤗