لعل بخارا به قلم فاطمه علی آبادی
پارت سی و سوم
زمان ارسال : ۱۳ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 5 دقیقه
دخترک به گوشهایش هم شک داشت. آن دشمن این مرد بود؟ اصلاً از کدامین دشمن سخن میگفت؟ بارها و بارها سخنان خودش را در ذهن مرور کرده و هربار هم کمتر نصیبش میگشت. با چهرهای که بیش از تعجب و تحیر، گرد ترس بَرَش نشسته بود، چشم به مرد پیش رویش دوخت. دهانش از بر زبان راندن هر لغتی عاجز گشته و تنها چون لبان ماهی باز و بسته میگشت. این مرد که بود؟ با این ظاهر نامتعارفش در این کویر دحشتناک چه می
اطلاعیه ها :
سلام بچهها خوبید؟😍😍
آمادهاید برای بمبباران اطلاعاتی؟😂😅
سعی کردم پارت امشب طولانیتر باشه ولی بچهها چون رمان تاریخیه و نیاز به تحقیق و دقت خیلی زیادی داره، نمیتونم سرعتم رو بیشتر کنم. ببشید😥
خلاصه که نظر اینا بهم بدید، منم از فردا قول میدم تکتک بیام جواب بدم😁
راستی! دیدید نریمان وارد گشت؟😁
بچهها یه توضیحی بدم...
پاورقی این پارت خیلی طولانیه ولی خیلی هم جالبه. نکات مهماش رو تو متن اصلی با زبان ساده گفتم ولی کاملش رو گذاشتم تو پاورقی. حالا اینجا یه توضیح کلی به زبان ساده میدم که ماجرا قشنگ دستتون بیاد😁
ببینید الآن تو داستان آخرای ۹۹۷ میلادی هستیم، خب...
حالا بیاید یکم عقبتر یعنی ۹۹۱ میلادی. بچهها همیشه سر حکومت دعوا بوده، خب... حالا این دعوا اون طرفا بیشتر بین ایرانیا و ترکا بوده. این قراخانیان هم یه طایفه ی ترک هستن که خیال داشتن کلاً به ایران مسلط بشن. تا یه جایی هم حتی پیش میان. دو تا از فرماندههای ایرانی هم خیانت میکنن و نوح که اون موقع پادشاه سامانی ایرانی بوده، یه مدت فرار میکنه. حالا این وسط نوح به محمود غزنوی یعنی پسر سبکتگین اعتماد میکنه.
ببینید سامانیان برای اینکه صلح ایجاد کنن و از جنگ جلوگیری کنن، یه جاهایی رو داده بودن به ترکها و اونا حکومتهای کوچولو و تحت سلطه ی سامانی داشتن. مثلاً همین قراخانیان یه قسمتهایی رو داشتن یا سلجوقیان و یا غزنویان و البته خوارزمشاهیان. اینا اون موقع هیچ کدوم سلسله نبودن فقط حکومتهای کوچولو کوچولوی زیر نظر سامانیان بودن ولی بعد از فروپاشی سامانیان که اول توسط قراخانیان اتفاق افتاد، هی پشت هم اومدن. یعنی هی یکی اومد اون یکی رو شکست داد بعد یکی دیگه اونو شکست داد😁 آخر هم که خوارزمشاهیان اومدن و حدود سال ۱۲۰۰ میلادی مغولها به ایران حمله کردن.
خلاصه که جونم براتون بگه تو داستانمون الآن اواخر دورهی سامانی هستیم و بعد از سامانی هم غزنویان میان یعنی سلطان محمود خیلی زود این قراخانیان رو حذف میکنه.
این فائق و بکتوزون هم که دو تا فرماندهی خائن بودن از طرف همین قراخانیان. خلاصه که بعد از مرگ نوح تو سال ۹۹۷ میلادی، دو تا پسراش جمعاً ۸ سال حکومت میکنن و بعد هم خلاص😁
پروندهی سامانیان بسته میشه. خدا رحمتشون کنه چون فرهنگ ایرانی رو واقعاً اعتلا دادن.
غزنویان ترک بودن و شاید به نظر بد برسه ولی خب فرهنگ ترک-ایرانی ایجاد شد و به غنای فرهنگ ایرانی خیلی خیلی کمک کرد.
لطفا در نظرات خود از نوشتن در مورد تعداد پارت ها و یا کوتاه بودن پارت ها جدا خودداری کنید.
از توجه و درک شما سپاسگزاریم.
.
00ممنون از این که فواید دارویی که تو رمانتون به کار میبرید
۲ هفته پیشفاطمه ❤️
00خداقوت فاطمه جون دشمنت شرمنده مهربونم❤️🌹چه زبون نیش داری داره آلتون، بیچاره رو با خاک یکسان کرد که 😁😁😂
۲ هفته پیشسهیل
۲۷ ساله 20سلام بهمگی و به خانم علی آبادی عزیز.پارت عالی بودمثل همیشه ممنونم.چقدم شغلتون بهتون میاد موفق باشید..واقعا خستگیهای خودشو داره خداقوت ما شما رو درک میکنیم.فقط امیدوارم هیچوقت نویسندگیو کنار نذارید🥰🥰
۲ هفته پیشاسرا
00یعنی نبات که میخواست شکم مرده ببره بااین که چندپارت میخونیم چقدرتفاوت لوس ضعیف اح اح🙏❤
۲ هفته پیشآمینا
00چجوری ترسید و فرار کرد.بیا الان ملک عذاب هم شدی🤭🤭
۲ هفته پیشم
10خیلی عالی بود،زیادم کوتاه نبود فقط نمیدونم نبات ازچی اینهمه ترسید،خوب قاتل هم بوده باشه عمدی نبوده که داره خودشو مجازات میکنه قرارنیست تورو بکشه
۲ هفته پیشنیلوفر آبی
10انشاالله در سلامت کامل باشید ایراد نداره من منتظر میمونم نبات الان برخودش درگیر نمیتونه دیده نشنیده هاش باور کنه ممنون عالیه واقعا خسته نباشید
۲ هفته پیشمهلا
00💜💜💜
۲ هفته پیشندا
10سلام خداشفاه بده بلادورمرسی من داستانودوسدارم جدید و جالب موفق باشید
۲ هفته پیش
نهال
00فاطمه جان اصلاخودت اذیت نکن تو هرشرایطی ما کنارت هستیم. بیچاره نبات چه چیزهایی رو تحمل میکنه کاش حداقل صدرابود که قوت قلبی میگرفت و تنهانبود