لعل بخارا به قلم فاطمه علی آبادی
پارت سی و دوم
زمان ارسال : ۸۸ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 3 دقیقه
مرد زیر درخت مجنون نشست، دستار کرمرنگی که دور سرش پیچیده بود را گشوده و مقابل زانوانش قرار داد. اطرافش را به دقت نگاه کرده و وقتی کوزهی آبش را یافت، سر خم کرده و همانطور که بر سرِ تماماً تاسش دست میکشید، آب زلال درون کوزه را ذره ذره روی سرش خالی کرد. نبات اندکی دور تر به مرد مقابلش خیره گشته بود؛ حتی در آن تاریکی و با آن سر یک دست تاس و صورتی که خالی از ریش و سبیل بود، باز هم زیبا به نظ
اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.
سهیل
۲۷ ساله 10سلام بهمگی😍 دمتون گرم خانم علی آبادی عزیز..خوشحالم که با حال خوب برگشتید
۳ ماه پیشاکرم بانو
00عالیه،ادم رو کنجکاو میکنه، ولی یه لحظه تمام تصوراتم از ارش با تصور کره ی تاسش،عوض شد
۳ ماه پیشنیلوفر آبی
00عالی بود
۳ ماه پیشم
00عالی بود ،یه کم لطفا پارت هارو بلندتر کتید دوتا سوال پرسید تمام شدکه
۳ ماه پیشفاطمه
00عالی بود😍
۳ ماه پیش
آمینا
20نبات خیره سر😅چهل گز زبون داره