پارت یازده

زمان ارسال : ۱۷ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 3 دقیقه

ارباب بدون اینکه با من خداحافظی کنه گزاشت رفت و گل نسا خانوم هم پشت سرش بیرون رفت،اون حتی فکر نمیکرد من زنشم انقدر حالم داغون بود حد و حساب نداشت،اما من نباید جیک میزدم،اینجا من درست بود لفظی زن دوم ارباب بودم اما در مقابل افراد این عمارت هیچی نبودم، ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید