مردمک سفید به قلم سحر حاجیوند
پارت هفتاد و دوم
زمان ارسال : ۲۸ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 5 دقیقه
صبوریاش برای تحمل تندگوییهای من معلوم بود.تقی به در که خورد هردو به سمت صدا سر چرخاندیم.خیال میکردم جز حساب دار کس دیگری در شرکت نمانده باشد.ولی دیدن منشی در آن لحظه فضا را برایم متشنجتر میکرد.
-خانم پیرنیا میشه منم نرم؟
از ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
مریم گلی
00دیر به خودت اومدی همتا جان،اونی رو که میتونستی یه عمر باهاش زندگی کنی (سهراب)از دست دادی ،خدا می دونه چقدر از***رستمی بدم میآد ،ممنونم نویسنده جان