پارت صد و یازده :

یک چیزی این میان بودار بود. یعنی حنا بخاطر همین با فرهاد بحثش شده و آمده بود به ویلای من؟ بخاطر همین قهر کرده بود؟ اگر دلیلش این‌ها بود به او حق می‌دادم. چه لزومی داشت اصلاً برای تست منوی شام عروسی‌شان فرهاد با ویولت برود. اصلاً به ویولت چه ربطی داشت که خودش را میان آن‌ها بیاندازد.
دست خودم نبود که، نگاهم رنگ خشم به خود گرفت. حس بدی داشتم. می‌خواستم فرهاد را هرچه زودتر جایی کشانده و

مطالعه‌ی این پارت حدودا ۲ دقیقه زمان میبرد.

این پارت ۲۵۵ روز پیش تقدیم شما شده است.

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید

توجه کنید : نظر شما نمیتواند کمتر از 10 کاراکتر باشد.
برای اینکه بتونیم بهتر متوجه نظرتون بشیم، لطفا به این سوالات پاسخ بدید:

  • کدام بخش از رمان رو بیشتر دوست داشتید؟
  • کدام شخصیت رو بیشتر دوست داشتید و چرا؟
  • به بقیه خواننده‌ها چه پیشنهادی می‌کنید؟

به عنوان یک رمان خوان حرفه‌ای با پاسخ به این سوالات، به ما و سایر خوانندگان کمک می‌کنید تا دیدگاه کامل‌تری از رمان داشته باشیم.

آخرین نظرات ارسال شده
  • Najva

    00

    مچکرم 🌹چرا دوزاری کوروش کجه😪

    ۵ ماه پیش
  • سمیرا حسن زاده | نویسنده رمان

    چی بگم😅 درست می شه🌿🤩

    ۳ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.