پایلوت به قلم سمیرا حسن زاده
پارت صد و ده
زمان ارسال : ۸۱ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 2 دقیقه
نگاه گنگم را که دید خطاب به عمو فرزین ادامه داد:
- آخه فرزین نمیذاشت قبل از اومدن تو عروسی بگیریم. میگفت باید کوروش باشه. بدون کوروش که نمیشه.
فرهاد انگشتان دستش را درون موهایش فرو برد.
عمو فرزین خندان نگاهم کرد و عمو شاپور رنگ نگاهش مملو از محبت شد. پیروز هم نیشش تا بناگوش باز بود.
سکوت را جایز ندانستم.
- عمو فرزین به من لطف داره.
لحن بیان پیروز را طعنه فرا گرفت.