پارت هشتاد و یکم

زمان ارسال : ۲۵۲ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 6 دقیقه

گذشته:
کل تابستان را به کار گذرانده‌ بودیم. سمیر آن‌قدر سرش را گرم کار کرده بود که نشد تعطیلاتی داشته باشیم. حتی دوبار برنامه‌ی سفر چیدیم و لحظه‌ی آخر کنسل شد. دیگر به این حجم کار اعتراض نمی‌کردم. فایده‌ای نداشت؛ در اصل گوش شنوایی برای اعتراضاتم نمی‌دیدم. به جای شکایت و اعتراض، من هم چسبیده بودم به کار و هیچ پروژه‌ای را از دست نمی‌دادم تا سر خودم را با کار گرم کنم. فرقی نداشت طراح

1469
474,416 تعداد بازدید
2,219 تعداد نظر
239 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • سیتا

    00

    اکثر مرد ها این اخلاق بدو دارن

    ۸ ماه پیش
  • فاطمه اصغری | نویسنده رمان

    🌺

    ۸ ماه پیش
  • هاناخانوم

    ۲۰ ساله 00

    خیلی ازمابه خاطرترس ازدست دادن کارهای خلاف میلشون میکنن من باآواموافقم...عشق خودسانسوری نیست

    ۸ ماه پیش
  • فاطمه اصغری | نویسنده رمان

    👌👌👌🌺

    ۸ ماه پیش
  • ماهرخ

    00

    عالبییییه

    ۸ ماه پیش
  • فاطمه اصغری | نویسنده رمان

    سپاس یارا🌺🙏🏻

    ۸ ماه پیش
  • اسرا

    00

    عالی وزیبا

    ۸ ماه پیش
  • فاطمه اصغری | نویسنده رمان

    عالی نگاه شماست.🌺

    ۸ ماه پیش
  • Aa

    00

    عالی بود ممنون👏🙏💐

    ۸ ماه پیش
  • فاطمه اصغری | نویسنده رمان

    خوش بشینه به نگاهتون.🌺🌺🌺

    ۸ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید