تو نشانم بده راه به قلم فاطمه اصغری
پارت هشتاد و یکم
زمان ارسال : ۲۵۲ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 6 دقیقه
گذشته:
کل تابستان را به کار گذرانده بودیم. سمیر آنقدر سرش را گرم کار کرده بود که نشد تعطیلاتی داشته باشیم. حتی دوبار برنامهی سفر چیدیم و لحظهی آخر کنسل شد. دیگر به این حجم کار اعتراض نمیکردم. فایدهای نداشت؛ در اصل گوش شنوایی برای اعتراضاتم نمیدیدم. به جای شکایت و اعتراض، من هم چسبیده بودم به کار و هیچ پروژهای را از دست نمیدادم تا سر خودم را با کار گرم کنم. فرقی نداشت طراح
لطفا در نظرات خود از نوشتن در مورد تعداد پارت ها و یا کوتاه بودن پارت ها جدا خودداری کنید.
از توجه و درک شما سپاسگزاریم.
فاطمه اصغری | نویسنده رمان
🌺
۸ ماه پیشهاناخانوم
۲۰ ساله 00خیلی ازمابه خاطرترس ازدست دادن کارهای خلاف میلشون میکنن من باآواموافقم...عشق خودسانسوری نیست
۸ ماه پیشفاطمه اصغری | نویسنده رمان
👌👌👌🌺
۸ ماه پیشماهرخ
00عالبییییه
۸ ماه پیشفاطمه اصغری | نویسنده رمان
سپاس یارا🌺🙏🏻
۸ ماه پیشاسرا
00عالی وزیبا
۸ ماه پیشفاطمه اصغری | نویسنده رمان
عالی نگاه شماست.🌺
۸ ماه پیشAa
00عالی بود ممنون👏🙏💐
۸ ماه پیشفاطمه اصغری | نویسنده رمان
خوش بشینه به نگاهتون.🌺🌺🌺
۸ ماه پیش
سیتا
00اکثر مرد ها این اخلاق بدو دارن