پارت پنجاه و نهم

زمان ارسال : ۲۳ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 14 دقیقه

- اینکه اون هیچ‌وقت من رو فراموش نمی‌کنه!
برای جلوگیری از گفتن یا پس گرفتن حرفم دیگه خیلی دیر شده بود، برای همین تلاشی برای انکار حرف عجیبم نکردم و از روی صندلی بلند شدم.
قبل از این‌که حرفی بزنه، دست‌هام و توی هم حلقه کردم و به سمتش خم شدم، گوشهٔ لبم رو با مزهٔ خونش به دندون گرفتم و با مظلومیتی آشکار توی صدای لرزونم زمزمه کردم: باهام می‌رقصی؟
یه تای ابروش رو با تعجب بالا اندا

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • مهسا

    20

    نههههههههههه رایان پس چی 🥹

    ۳ هفته پیش
  • زینب

    20

    پس با این حساب رویا قرار نیست دیگه به رایان برسه.....🖤

    ۳ هفته پیش
  • سهیل

    ۲۸ ساله 10

    بی نظیر بود بخصوص آهنگی که رویا خوند خیلی عالی بود ❤️ 🔥❤️ 🔥❤️ 🔥❤️ 🔥

    ۳ هفته پیش
  • تارا آرام

    30

    واقعا در مرز گریه قرار گرفتم، خیلی احساس توی این پارت بود و چقدر آهنگ همخونی داشت با داستان

    ۳ هفته پیش
  • فاطمه

    20

    اسم آهنگ چیه؟

    ۳ هفته پیش
  • .....

    30

    خیلی قشنگ و در عین حال غمگین

    ۳ هفته پیش
  • فاطمه

    30

    عالی بود با این آهنگ و حرفاشون واقعا اشکم در اومد🥺😭😭

    ۳ هفته پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.