خیانتکار عاشق 3 به قلم فاطمه عبدالله زاده
پارت پنجاه و هشتم
زمان ارسال : ۲۵ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 9 دقیقه
دستهای مشت شدم رو باز کردم و قبل از اینکه بتونم جلوی خودم رو بگیرم، لبخند بیپروایی زدم و گفتم: خودمم، عجیبه که من رو یادت مونده!
خندید و انگشتش رو چند بار به پیشونیش کوبید.
- تو عجیب ترین آدمی هستی که نه فقط توی اون شب بلکه توی کل زندگیم دیدم، چهطور ممکنه فراموشت کنم؟ در ضمن تو مست بودی نه من.
تموم تلاشی که برای بیتفاوت نشون دادن و قوی بودن کردم با دیدن خنده و شنیدن
اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.
سهیل
۲۷ ساله 20چه ملاقات زیبا و غم انگیزی❤️ 🔥❤️ 🔥❤️ 🔥
۳ هفته پیشزینب
30کارولین دیگه کدوم خریه نههههه رایان باید فقط رویا رو بخواد برانکارد بیارین که من خوردو خمیرم😂
۳ هفته پیشر
20وای رایان اومد رویا بیچاره چقد دلم براش سوخت
۳ هفته پیشلیلا
20اخی خیلی طفلیه🥲
۴ هفته پیشونوس
۲۸ ساله 20دقیقا❤️ 🩹❤️ 🩹❤️ 🩹❤️ 🩹❤️ 🩹❤️ 🩹
۴ هفته پیشSoso
20وای قلبم🥲❤
۴ هفته پیش
صحرا
20چه صحنه تلخی امیدوارم هر چه زودتر ب یاد بیاره